بسم الله الرحمن الرحیم

 تجلی نماز در سیره ثامن الحجج (علیه السلام)   

 

حضرت رضا (علیه السلام) درباره فلسفه نماز چنین می فرمایند : « فلسفه نماز آن است که اقرار به ربوبیت خدا، نفی هرگونه شریک برای او و ایستادن با کمال خضوع و فروتنی و بیچارگی در پیشگاه خداست.

ایستادگی که با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن جبین و صورت بر زمین درپنج نوبت از شبانه روز و با احترام به عظمت خدا آمیخته است.

 

 نماز موجب یاد خدا، دوری از غفلت و سرکشی و باعث خشوع و عشق و درخواست افزایش شؤون مادی و معنوی است. امام هشتم (علیه السلام)، برای نماز احترام ویژه ای قایل بودند و در گفتار و رفتار، مردم را به اقامه نماز با شکوه فرا می خواندند و خود در بزرگداشت آن، پیشاپیش انسان ها بودند. برای دریافت هرچه بهتر این موضوع و تماشای شکوه ملکوتی نماز در چهره نورانی امام همام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، نظر شما را به نمونه های زیر جلب می کنم: امام رضا (علیه السلام) عملاً در صورت امکان، به هرچه باشکوه تر برگزار شدن نماز جماعت، تأکید فراوان داشت و خود نیز در این راه کوشا بود.

 

در این راستا، کافی است نظر شما را به نماز عید باشکوه آن حضرت که ناکام شد و نیز نماز شکوهمند باران که باعث عزت شیعیان گردید، جلب کنم : هنگامی که حضرت رضا (علیه السلام) بر اثر دعوت اجباری مأمون عباسی به خراسان آمد، در آنجا پس از اصرارهای تأکید آمیز مأمون، مسأله ولایت عهدی را مشروط در این که در امور مهم سیاسی دخالت نکند، پذیرفت ؛ تا این که عید قربان (یا عید فطر) فرا رسید.

 

مأمون به آن حضرت عرض کرد: « برای نماز عید آماده شو و آن را اقامه کن و خطبه آن را نیز القا فرما » حضرت رضا (علیه السلام) این پیشنهاد را رد کرد، چرا که اقامه این نماز با خطبه آن ، از شؤون حکومت اسلامی بود و آن حضرت در شروط ولایت عهدی، شرط کرده بود که در امور مهم دخالت نکند.

 ولی اصرار بی حد مأمون، باعث شد حضرت رضا (علیه السلام) برای مأمون، چنین پیغام دهد: « اگر بنا بر این است که من اقامه نماز کنم، مانند روش پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نماز می خوانم. مأمون پیشنهاد حضرت را پذیرفت و اعلام عمومی کرد که صبح زود، همه مردم برای اقامه نماز در کنار در خانه امام (علیه السلام) اجتماع کنند. مردم از بزرگ و کوچک، همراه سرداران و امیران و سپاهیان، اجتماع کردند . حتی پشت بامها پر از جمعیت شد.

 

هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) غسل کرد و عمامه ای سفید بر سر نهاد، یک سر آن را بر سینه و سر دیگرش را پشت سر و میان دو شانه اش انداخت .

دامن به کمر زد و دستور داد همگان چنین کنند. آنگاه عصای پیکان داری را به دست گرفت و بیرون آمد. آن حضرت، با شکوه ملکوتی و خاص، با پای برهنه حرکت کرد و سر به سوی آسمان نموده و فریاد تکبیرهای عید را بلند کرد. همه مردم هم صدا و هماهنگ، صدای تکبیرشان سراسر فضا را فرا گرفت.

 

 گویی از آسمان و در و دیوار و صحرا و کوه و از همه چیز، نوای دلنواز و دشمن شکن تکبیر به گوش می رسد. آنچنان مردم را تحت تأثیر قرار داد که همه مردم شهر مرو گریه می کردند و با شیون و فریاد به سوی مصلی (صحرا) حرکت می نمودند .

سرداران وقتی که سادگی امام (علیه السلام) و حرکت خودجوش مردم را دیدند، از مرکب ها پیاده شده، همراه امام (علیه السلام) با نهایت تواضع، تکبیر گویان به راه خود ادامه دادند . آنان شکوه ملکوتی این صحنه را که تداعی کننده صحرای غدیر و همایش عظیم نیشابور در ماجرای اعلام حدیث سلسله الذهب بود، لحظه به لحظه به مأمون گزارش می دادند .

 

فضل بن سهل ( فرمانده ارتش مأمون) که در نزد وی بود، به مأمون گفت : « اگر مردم همراه امام (علیه السلام) با این شکوه به مصلی برسند، همه شیفته امام شده و آنگاه ارکان حکومت تو به خطر می افتد. صلاح این است که برای امام (علیه السلام) پیام بفرستی که نماز را ناخوانده باز گردد. مأمون این پیشنهاد را پذیرفت و بی درنگ برای امام(ع) پیام داد که باز گردد. امام (علیه السلام) نیز بازگشت و فرمود: « من که قبلاً گفته بودم در امور حکومتی دخالت نکنم » . (1)

 

آری، همان مقدمات نماز حاکی است که باید نماز را با شکوه و پر صلابت اقامه کرد تا خار چشم دشمن گردد و مایه انسجام و وحدت مسلمانان شود. گوشه دیگری از ابعاد توجه حضرت به نماز و تجلی اوج بندگی ایشان را می توان در نمونه بعدی جستجو کرد. پس از ماجرای ولایت عهدی حضرت رضا (علیه السلام) در خراسان، مدتی باران نیامد و بعضی از تیره دلان بهانه جو، با نیش زبان به یکدیگر می گفتند: نیامدن باران به علت ولایت عهدی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) است. این یاوه سرایی به گوش مأمون رسید و از حضرت رضا (علیه السلام) خواست تا نماز طلب باران را اقامه کند. حضرت، روز دوشنبه را برای برگزاری نماز پر شکوه استسقاء تعیین نمود، چرا که در عالم خواب، پیامبر (صلی الله علیه و آله) را همراه علی (علیه السلام) دیده بود که به ایشان فرموده بودند تا روز دوشنبه صبر کن .

 

روز دوشنبه فرا رسید و آن حضرت همراه مردم، با شکوه ملکوتی و با نهایت تواضع در برابرعظمت الهی به سوی صحرا حرکت کردند. نماز شروع شد، راوی می گوید: سوگند به خدا، همان لحظه ابرها آشکار شدند، امام (علیه السلام) بعد از نماز به مردم فرمود: تا باران نیامده، به خانه های خود باز گردید. مردم حرکت کرده و هنوز به خانه نرسیده بودند که بارش باران همه جا را فرا گرفت. به قدری باران آمد که حوض ها و گودال ها پر شدند و آب فراوان در نهرها جاری و همه سرزمین های سوزان سیراب گشتند. مردم با احساسات پر شور فریاد    می زدند: « کرامت های الهی بر پسر رسول خدا (ص) مبارک باد » .

آنگاه امام (علیه السلام) کنار جمعیت آمد و پس از موعظه، به راز و نیاز به درگاه بی نیاز و شکرگذاری پرداخت و حاضران را به حمد و سپاس الهی دعوت کرد. (2)

چنان که اشاره شد، یکی از کارها و حوادث مهم استقرار امام رضا (علیه السلام) در خراسان، تشکیل جلسات بحث و مناظره او با علما و محققان، از مذاهب مختلف بود که در گرایش مردم به اسلام و مذهب تشیع، نقش بسزایی داشت. بدخواهان در این مورد نیز به مأمون اعلام خطر کردند و آن مجالس را چنان وانمود کردند که موجب تهدید سلطنت مأمون شده و آن را به خطر می اندازد.

 

سرانجام، مأمون یکی از نزدیکانش به نام «محمد بن عمرو طوسی» را مأمور تعطیلی آن مجلس کرد و نسبت به ساحت مقدس آن بزرگوار گستاخی نمود. امام رضا(علیه السلام) با ناراحتی و خشم از نزد مأمون خارج شد. امام (علیه السلام) به خانه اش رسید، به نماز ایستاد و در قنوت نماز عرض کرد: « ... و انتقم لی ممن ظلمنی و استخف بی و طرد الشیعه عن بابی و اذقه الذل و الهوان » خدایا انتقام مرا از کسی که به من ستم کرد و مرا تحقیر نمود و شیعه را از در خانه من پراکنده ساخت بگیر و تلخی و خواری را بر کام او بچشان . (3)

آری این نیز برداشت دیگری از نماز است که امام رضا(علیه السلام) ضربه قهاریت الهی را در پرتو نماز، بر سر بدخواهان و منافقان تیره دل و کار شکن کوبید و با این کار نشان داد که باید برای برقراری حق و ابطال باطل، کوشا بود.

 

پی نوشت ها

1-     اقتباس از اصول کافی، ج1 ، ص489 و 490 ، ترجمه ارشاد شیخ مفید ، ج 2 ، ص 257

2-     اقتباس از عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج2 ، ص 167 تا 170

3-     همان مدرک