خطبه علی (علیه السلام) در سوگ فاطمه (علیها سلام) 

   بسم الله الرحمن الرحیم
193 وَ مِنْ کَلاَمٍ لَهُ (ع)

رُوِیَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَةِ اَلنِّسَاءِ

فَاطِمَةَ ع ؟ کَالْمُنَاجِی بِهِ ؟ رَسُولَ اَللَّهِ ص ؟ عِنْدَ قَبْرِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا ؟ رَسُولَ اَللَّهِ ؟ عَنِّی وَ عَنِ اِبْنَتِکَ اَلنَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ وَ اَلسَّرِیعَةِ اَللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا ؟ رَسُولَ اَللَّهِ ؟ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی إِلاَّ أَنَّ لِی فِی اَلتَّأَسِّی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ وَ فَادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَةِ قَبْرِکَ وَ فَاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ 6 11 2 : 156 فَلَقَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِینَةُ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ یَخْتَارَ اَللَّهُ لِی دَارَکَ اَلَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ وَ سَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا اَلسُّؤَالَ وَ اِسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ هَذَا وَ لَمْ یَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ اَلذِّکْرُ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمَا سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ قَالٍ وَ لاَ سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِینَ

 

از سخنان آنحضرت علیه السّلام است ، و از آنجناب روایت شده که هنگامیکه ( با دلى پر سوز و جگرى پر گداز نعش همسر عزیزش ) فاطمه علیها السّلام را بخاک میسپرد ( از شدّت رنج و اندوه ) همچون کسیکه با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله براز و نیاز پردازد ، نزد قبر آنحضرت ( را مخاطب و ) عرض کرد :

یا رسول اللّه از من و از دخترت که در جوار تو فرود آمده ، و زود ( پس از هفتاد و پنج روز على را تنها گذارده و ) بتو پیوست ، درود باد یا رسول اللّه نیروى شکیب من از ( شدّت درد هجران بانوئى مهربان و زنى عزیز و محبوب مانند فاطمه ) دختر پاکیزه گوهر تو کم گردید ، و تاب و توانم از ( رفتن ) او از دست رفت ، با اینکه درد جدائى و فراق و اندوه بر مصیبت تو ( که بزرگترین مصائب است در من اثر عمیقى بخشیده ، و بنیان طاقت مرا منهدم ساخت و ) بر من گران افتاد ، با این وصف جائى از شکیب در من بجا گذاشت ( یا رسول اللّه ) در سنت است که روح مقدّس تو بین سینه و گردن من از پیکر خارج شده ، و من تو را در لحد آرامگاهت نهاده و پوشاندم ( ولى باز بشکیبائى گرائیده درون ریش را بدیدار زهرا آرامش مى‏بخشودم با خویش میگفتم ، اگر پسر عمّم پیغمبر خدا از دست رفت مانند زهرا یادگارى از او در خانه‏ام باقیست ، که هر وقت مشتاق گفتار و دیدار و کردار او میشوم در فاطمه مینگرم ، و زخم درون را مرهمى مینهم ، لکن چکنم که فاطمه یعنى همان فاطمه که تمام دلخوشى من وابسته بود ، با همان دستى که تو را بخاک سپردم ، او را هم با پهلوى شکسته در پهلوى تو دفنش کردم ، امّا چون پاداش و اجر شکیبایان با خدا است باز هم جاى آرامش و شکیبائى است زیرا که ) ما همه مملوک خدا بوده ، و بسوى او باز میگردیم ( اختیار جانهاى همه در دست او است ، و در همین نزدیکى مرا هم بشما خواهد رسانید ، یا رسول اللّه دخترت زهرا آن امانتى است که بمنش سپردى ) همانا آن امانت مرجوع ، و آن گروگان باز گرفته آمد ، از این پس ( دانسته باش که در فراق آن همسر عزیز ، و بانوى گرام خواب بدیدگان على در نیاید ) اندوه من همیشگى است ، شبم ببیدارى ، و روزم به بیقرارى ) خواهد گذشت تا خداوند آن خانه که تو در آن نشیمن گزیده براى من نیز برگزیند ( آه که از دست دادن زنى مانند زهرا چقدر توانفرسا و مشکل است یا رسول اللّه ) زودا که دخترت فاطمه از اجتماع امّتت براى از میان برداشتن ، و ستم بآن مظلومه تو را آگهى دهد ( ولى با آن توان و شکیبى که من از زهراء سراغ دارم ، و این محبّتى که من از او دیدم که در طىّ این هفتاد و پنج روزه براى اینکه من غصّه نخورم ، بازوى ورم کرده‏اش را بمن هم نشان نداد ، گمان ندارم چنین زن با استقامتى قضایا را آنطوریکه باید و شاید براى شما هم شرح بدهد ) بنابراین تو خودت درست از او بپرس و چگونگى کردار امّتت را با او بدقّت رسیدگى کن ( از برآمدگى بازویش ، از شکستگى پهلویش ، از سقط جنینش ، از کبودى صورتش ، از سرخى چشمش ، از سیاهى بدنش ، صدمات وارده بر آن مظلومه را اندازه‏گیر ، روزگار ما در میان امّت چنین است ) و این بیدادگرى را از آنها دیدار کردیم ، در صورتیکه هنوز از گذشتن تو چیزى نگذشته ، و خاطر از یاد تو خالى نگردیده ( امّا یا رسول اللّه با اینکه تحمّل فراق تو ، و داغ زهراء هر دو سخت و توانفرسا هستند ، با اینحال از روى ناچارى عرض میکنم ) بر هر دوى شما درود باد ، درود شخص وداع کننده ( که دلش از عشق و محبّت بشما مالا مال است ) نه درود شخص خشمگین رنجیده خاطر ، پس من اگر ( از سر تربت پاک شما با آه و افسوس ) رفتم ، رفتنم از روى ملالت و دلتنگى نیست ، و اگر ( از فرط علاقه و دلبستگى بشما و فاطمه در سر این خاک ) ماندم ماندنم از راه بد گمانى بآنچه که خداوند بشکیبایان وعده فرموده است نمیباشد ( بلکه بالطاف خداوند مستظهر ، و همواره بیادتان هستم تا بشما برسم ) .
ترجمه نهج البلاغه (انصاریان)، ص 580-578